سني كلوب

هدف فقط اطلاع رساني است و هيچ گونه قصد تفرقه وجود ندارد

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 67
بازدید کل : 16079
تعداد مطالب : 34
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


منع حدیث یا حذف غدیر+سند
قرظه بن کعب روايت کرده است: هنگامي که عمر ما را به عراق اعزام نمود به همراهان ما آمد و گفت: آيا ميدانيد چرا شما را بدرقه کردم؟

همراهان گفتند: آري به خاطر گراميداشت ما.

عمر گفت: اضافه براين چون شما به سرزميني مي رويد که آنها را همانند زمزمه زنبور قرآن است پس به شما ميگويم آنها را سرگرم نمودن به احاديث از زمزمه قرآن بازشان نداريد و هرچه کمتر از رسول الله نقل روايت کنيد که من هم با شما شريک هستم. 

وبه دين ترتيب هنگامي که قرظه در محلي که بايد وارد شد و به او گفتند: براي ما حديث بگو. گفت: عمر ما را از نقل حديث نهي کرده است. (1)

و در روايت ديگر چنين آمده که چون ابوموسي را به عراق اعزام کرد به وي گفت: تو در ميان قومي مي روي که در مساجد آنان همانند زمزمه زنبور عسل صداي قران طنين انداز است پس آنها را به حال خود واگذار و به حديث سرگرمشان مکن و من خود در اين کار با تو شريک هستم. (2)

نيز عروه روايت کرده است که: عمربن خطاب در صدد برآمد سنن را بنويسد. پس از صحابه استفتاء کرد و آنها راي موافق دادند اما عمر همچنان دست به دست ميکرد و استخاره مي نمود تا پس از يک ماه تصميم خود را بدين گونه اعلام کرد که: من ميخواستم سنن را بنويسم ولي به ياد قومي افتادم که قبل از شما کتاب نوشتند و با آن در آميختند و کتاب اصلي را ترک کردند. و سوگند به خدا من کتاب خدا را با چيزي در نمي آميزم. (3) و بدين ترتيب نوشتن سنن و احاديث پيامبر را همانند نقل زباني ممنوع و تعطيل اعلام نمود. 


ابن سعد با ذکر سند از قاسم ابن محمد روايت کرده است که گفت: در عهد عمر احاديث فراوان شد. پس مردم را قسم داد که نوشته هاي حديثي را بياورند. و چون آوردند دستور داد آنها را همه را به آتش کشيدند. (4) 

ومستشار عبدالحليم جندي مي نويسد: عمر از بيم مخلوط شدن قرآن به چيزي منع از تدوين حديث کرد و از اين رو اهل تسنن يک صد سال تمام از تدوين و نوشتن احاديث عقب افتادند و باب جرح و تعديل و حديث سازي گشوده شد. اما علي از نخستين روز درگذشت پيامبر به تدوين پرداخت و به همين دليل مرجع صحابه از جمله عمر (در امرسنت) گرديد. و اين بعد علمي علي در جهت تدوين با بعد ديني فقهي سياسي اقتصادي او (در مورد توزيع حقوق) تقويت شد. (الامام جعفربن الصادق ص25نيزص185)

به روايت ابن ابي حاتم-عمر--عبدالله بن مسعود-ابودرداء و ابو مسعود انصاري را احضار نمود و گفت: از چه رو اين چنين بطور فراوان از رسول خدا حديث نقل ميکنيد پس آنها را در مدينه حبس کرد تا وقتي که از دنيا رفت و در روايت ديگر ابن مسعود-ابوذر-ابودرداء و عقبه بن عامر ذکر شده است.

(کتاب المجروحين 1/25)

و در روايت حاکم آمده است که عمر -- ابن مسعود-ابودرداء و ابوذر را به خاطر نقل احاديث رسول خدا مورد عتاب و اعتراض قرار داد و به گمانم آنان را در مدينه حبس و بازداشت کرد تا وقتي که از دنيا رفت. 

(مستدرک حاکم 1/110). 

و در روايت ابن ابي شبيه و ذهبي آن سه نفر محبوس و بازداشت شده ابن مسعود و ابودرداء و ابومسعود انصاري بودند.(5)

و در روايت متقي از ابن عساکر آمده: که عمر نمرد تا وقتي که فرستاد اصحاب رسول الله را از اطراف جمع کردند و آنها عبدالله ابن حذاقه و ابودرداء و ابوذر و عقبه بن عمر بودند پس گفت: اين احاديث چه باشد که شما آنها را از رسول الله در اطراف شايع کرده ايد!؟

گفتند: آيا تو ما را از ايراد آنها نهي ميکني؟ 

گفت: نه بمانيد نزد من. نه به خدا قسم نبايد تا من زنده ام از من مفارقت کنيد. چه ما آگاه تر و اعلم هستيم... پس از وي جدا نشدند تا مرد. (6)

نيز در روايتي آمده است که عمر با ابوموسي اشعري هم اين چنين رفتار کرد در صورتيکه نامبرده به نظر وي عادل بود. (7) هم عمر به ابوهريره گفت: نقل حديث از رسول الله را ترک کن و گرنه تو را به سرزمين دوس ملحق خواهم کرد. (8)

و به کعب الاحبار گفت: اگر نقل حديث از او (يعني از پيامبر) را ترک نکني تو را به سرزمين قرده ملحق خواهم ساخت. (9)

 

چرا منع حديث ؟؟؟

خلفاي سه گانه که همگي با شدت هرچه تمامتر از نشر و نقل حديث جلوگيري مي کردند، براي اين جنايت عظيمشان به بشريت همانطور که گذشت توجيهات عجيب و غريبي آورده اند. دليل عمر اين بود که احاديث با قران مخلوط نشوند ! انگار آيه قران را نخوانده بود: 

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ. که خدا خودش از قرآن محافظت ميکند و هيچ تحريفي و زيادي و کمي در قرآن راه ندارد. 

 

و اما دليل واقعي منع حديث چه بود ؟

 

اولا: نام اميرالمؤمنين عليه‌السلام و فضايل او از يادها حذف شود؛ چرا كه نقل احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله جداي از نقل فضايل حضرت علي عليه‌السلام نبود.

 

ثانيا: نقل احاديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مساوي بود

با رسوايي آنان

و بیان واقعه غدیر از راویان بلاواسطه آن(در واقع ضمانت تداوم حکومت غاصبانه ونوعی سانسور و محدودیت برای آزادی بیان و نشر حقایق) چرا كه احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله نقدي بود بر اعمال و كردار خود سرانه و خود رأيي‌ها و بدعت‌هاي ابوبكر و عمر و عثمان و امثال آنها؛ لذا بهترين راه براي آزادانه عمل كردن و مورد نقد قرار نگرفتن، حذف احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله بود كه آتش زدن و نابود كردن آنها در همين راستاست.

 

اسناد:

(1) سنن دارمي 1/85--سنن ابن ماجه 1/16--معجم اوسط،طبراني 3/7شماره 2003 و ص72 شماره 2138--مستدرک حاکم 1/102--جامع بيان العلم،قرطبي 2/147-- ابن ابي الحديد 12/93--الاضواء ابوريه ص55--تاريخ فقه الاسلامي دکتر محمد يوسف ص101

(2) تاريخ ابن کثير 8/107 با اعتراف به معروفيت آن از عمر

(3) طبقات ابن سعد 3/206--جامع بيان العلم 1/77 مختصر آن ص 33--کنزالعمال 10/293--السنه قبل التدوين،محمد عجاج خطيب ص 310--تاريخ فقه الاسلامي ص171

(4) طبقات ابن سعد 5/140 --مقدمه دارمي 126- تقيد العلم،بغدادي ص52-- السنه قبل التدوين ص 311

(5) مصنف،ابن ابي شبيه 8/756 تحت شماره 6280-- تذکره الحفاظ 1/7 --مجمع الزوائد 1/149 با اعتراف محقق و پاورق نويس کتاب به صحت روايت از عمر از جهات فراوان و اينکه عمر سختگير در امر حديث بود. 

(6) کنزالعمال 10/292/293--تاريخ فقه الاسلامي ص102

(7) المعتصر من الختصر،ابولمحاسن حنفي ص459 

(8) کنز العمال به نقل ازابن عساکر 10/291 -- ابن کثير به نقل از ابوزرعه 8/106-- اضواء علي السنه ابوريه ص54

(9) ابن کثير 8/106 و اضواء ص 54
نويسنده: حقيقت گوي احاديث اهل سنت تاريخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب


نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to sunnicloob.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com